چه غریب ماندی ای دل


چه غریب ماندی ای دل! نه غمی، نه غمگساری
 نه به انتظار یاری، نه ز یار انتظاری
 غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد
 که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری
چه چراغ چشم دارد دلم از شبان و روزان
که به هفت آسمانش نه ستاره ای ست باری
دل من! چه حیف بودی که چنین ز کار ماندی
 چه هنر به کار بندم که نماند وقت کاری
نرسید آن که ماهی که به تو پرتوی رساند
 دل آبگینه بشکن که نماند جز غباری
همه عمر چشم بودم که مگر گلی بخندد
 دگر ای امید خون شو که فرو خلید خاری
 سحرم کشیده خنجر که: چرا شبت نکشته ست
 تو بکش که تا نیفتد دگرم به شب گذاری
 به سرشک همچو باران ز برت چه برخورم من؟
 که چو سنگ تیره ماندی همه عمر بر مزاری
 چو به زندگان نبخشی تو گناه زندگانی
بگذار تا بمیرد به بر تو زنده واری
 نه چنان شکست پشتم که دوباره سر بر آرم
 منم آن درخت پیری که نداشت برگ و باری
 سر بی پناه پیری به کنار گیر و بگذر
 که به غیر مرگ دیگر نگشایدت کناری
 به غروب این بیابان بنشین غریب و تنها
 بنگر وفای یاران که رها کنند یاری

(هوشنگ ابتهاج)




آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

    نازنین می‌گه:
    این نظر در تاریخ 1393/4/26/4 و 18:29 دقیقه ارسال شده.

    [Comment_Content]

    نازنین می‌گه:
    این نظر در تاریخ 1393/4/21/6 و 20:24 دقیقه ارسال شده.

    [Comment_Content]

    نازنین می‌گه:
    این نظر در تاریخ 1393/4/20/5 و 17:59 دقیقه ارسال شده.

    [Comment_Content]

    نازنین می‌گه:
    این نظر در تاریخ 1393/3/24/6 و 14:27 دقیقه ارسال شده.

    [Comment_Content]

    mace می‌گه:
    این نظر در تاریخ 1393/3/11/7 و 15:52 دقیقه ارسال شده.

    [Comment_Content]

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: